وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان

( آدرس: زاهدان-خیابان آزادی-جنب شهرداری مرکزی- 05433222448)

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان

( آدرس: زاهدان-خیابان آزادی-جنب شهرداری مرکزی- 05433222448)

معرفی کتاب

شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۳ ق.ظ

در روزهای پایانی 93 و آغازین 94 با شیرینی این نوشته‌ی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرین‌کام شدم و لحظه‌ها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسنده‌ی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همه‌ی این زیبائی‌ها، پرداخته‌ی سرپنجه‌ی معجزه‌گر اوست درود میفرستم و جبهه‌ی سپاس بر خاک میسایم.یک بار دیگر کرمان را از دریچه‌ی این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناخته‌ام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.”

سید علی خامنه ای  95/1/15

خاطراتی خودنوشت- در قالب کتابی به نام (آن بیست و سه نفر)

هر سه برادر توی یک سنگر. یوسف بیست سال، محسن18 سال و من 16 سال داشتم.

 آنروز حس جالبی داشتم. لحظه موعود داشت از راه می رسید. ساعات پر رمز و رازی پیش رو داشتیم. فکر می کردم وقتی این آفتاب کم رمق، که دارد در غبار غروب رنگ می بازد، فرو بنشیند و صبحی دیگر از مشرق طلوع کند میان این غروب و آن طلوع چه برما رفته است. زنده خواهم بود؟؟کشته خواهم شد؟؟ شکست یا پیروزی؟….

 آقای احمد یوسف‌زاده در این کتاب، از دوران اسارت 19 نوجوان کرمانی و 4 نوجوان دیگر در اردیبهشت شصت و یک می نویسد که در عملیات آزادسازی خرمشهر توسط ارتش بعث عراق به اسارت درمی‌آیند. نوجوانانی زیر 18 سال،،،،

 اسارت این افراد که تعداد آنها ٢٣ نفر بود، این فرصت را به عراق داد تا از آنها بهره برداری تبلیغاتی کند. صدام به دنیا اعلام کرد که ایران کودکان ایرانی را با زور به جبهه ها می فرستد و او تصمیم دارد تا این بچه ها را به مادرانشان برگرداند. از طرفی ایران هم زیر بار این موضوع  نمی رفت و کلا منکر چنین موضوعی بود. از این حرفها که بگذریم واقعه جالب این ماجرا دیدار صدام ودخترش با این ٢٣ اسیر ایرانی در کاخ بغداد است. در این ملاقات صدام به اسرای ایرانی گفت که شما کودکید، باید الان توی مدرسه باشید، نه میدان جنگ. ما خواهان صلحیم. اما ایران به آتش جنگ دامن می زند.  همه کودکان دنیا، مثل بچه های ما هستند. ما می خواهیم شما را آزاد کنیم. بروید خانه هاتان. بروید درس بخوانید، دکتر بشوید، مهندس بشوید و برای من نامه بدهید. بعد هم صدام و دخترش با آنان یک عکس یادگاری می گیرند و جلسه تمام می شود.

 موضوع برگشت آنها به ایران  با مشکل مواجه می شود و در نهایت پس از اعتصاب غذای پنج روزه- آنهم در استخبارات عراق- آنها را به اردوگاه اسرا منتقل می کنند. و سرانجام اسرا پس از پایان جنگ به ایران باز می گردند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۲۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی