وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان

( آدرس: زاهدان-خیابان آزادی-جنب شهرداری مرکزی- 05433222448)

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان

( آدرس: زاهدان-خیابان آزادی-جنب شهرداری مرکزی- 05433222448)

کتاب بهشت یا جهنم ، انتخاب با شماست

سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۲۰ ب.ظ

حتمآ شما هم تا به‌حال با عبارت «زندگی جهنمی» برخورد کرده‌اید. بهشت یا جهنم سرنوشتی است که ما بعد از مرگ یک کدام از آنها را تجربه خواهیم کرد. اما باید بدانیم بسیاری از افراد قبل از مرگ جسمانی، روح و روان‌شان مرده است. گر نشان زندگی جنبندگی است خار در صحرا سراپا زندگی است بسیاری قبل از مرگ، با جهنم رو به‌رو می‌شوند، جهنمی از پوچی، سرگردانی، خشم، نفرت، تنهایی، عادات مخرب، دوری از معنویت و حقارت کتاب «بهشت یا جهنم انتخاب با شماست» به‌عنوان دومین جلد از مجموعه کتاب‌های شما عظیم‌تر از آنی هستید که می‌اندیشید، از جهنمی که ما انسان‌ها بر روی زمین برای خود می‌سازیم، صحبت می‌کند. از درون سیه توست جهان چون دوزخ دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت چه کسی نام زمین بر این کره خاکی نهاده است. این سیاره بهشت یا جهنم است و انتخاب با ماست که در چه قسمتی از آن ساکن باشیم

متنی از کتاب قشنگه بخونید....

دو مردکه به شدت بیمار بودند دریک بیمارستان بستری شدند ،یکی از آن ها اجازه داشت که هر روز بعدظهر به مدت یک ساعت روی تخت بنشیند تا به خشک شدن مایعات درون ریه هایش کمک شود.تخت او کنار پنجره اتاق بود مرد دیگر مجبور بود تمام وقت خود را درازکشش روی تخت خواب بخوابد .

آنها راجع به همسرو خانواده شان،خانه،شغل،دوران سربازی وجاهایی که به هنگام مرخصی می رفتند صحبت می کردند.هر روز بعدظهر،هنگامی که مرد کنار پنجره فرصت نشستن می یافت،شروع به توصیف همه آن چیز هایی که می توانست بیرون پنجره ببیند،برای هم اتاقی اش می کرد.مرد دیگر در آن یک ساعته که دنیا برایش توصیف می شد،با رنگ،بو،طراوت وپویایی دنیای بیرون جانی دوباره می گرفت.پنجره به پارکی با دریاچه ای زیبا مشرف بود.اردک ها وقوها روی آب بازی می کردند وکودکان به بازی با قایق های کاغذی شان مشغول بودند.عاشقان جوان دست در دست هم در میان گل های رنگارنگ قدم می زدند.

درختان کهنسال و باشکوه،آرایش خاصی به این منظره داده بودند ودر دور دست ها منظره ای بدیع از آسمان شهر پیدا بود.

هنگامی که مرد در کنار پنجره جزییات این مناظر لطیف رابه زیبایی شرح می داد،دیگری چشمان خود را می بست واین صحنه های روح نواز را مجسم می کرد.یک بعداظهر گرم،در مورد گروهی که مشغول رژه رفتن بودند صحبت کرد.اگرچه مرد دوم نمی توانست صدای آنها را بشنود،اما می توانست با چشمان ذهن خود آنها را ببیند چون مرد کنار پنجره آنها را با لغاتی دقیق وزیبا برایش به تصویر کشیده بود.بدین طریق روزها وهفته ها سپری می شد.

یک روز صبح هنگامی که پرستار برای آن دو آب آورده بود،تا دست ورویشان را بشویند با بدن بی جان مرد کنار پنجره روبرو شد که با آرامش تمام در خواب،چشم از جهان فرو بسته بود پرستار متاثر شد و کارکنان بیمارستان را صدا کرد تا جنازه را از اتاق ببرند.به محض اینکه اوضاع مناسب به نظر رسید مرد دوم درخواست کرد در صورت امکان اورا به تخت کنار پنجره منتقل کنند.پرستار از این جابه جایی خوشحال شد وبعد ازاینکه مطمئن شدکه مرد راحت است او را تنها گذاشت

مرد به آرامی ودر حالی که درد می کشید،خود را به روی آرنج چرخاند تا اولین نگاه خود را به جهان بیرون بیندازد،اما تنها با دیواری بلند روبرو شد.،مرد پرستار را صدا زد وبه او گفت که هم اتاقی اش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می کرده است.

پرستار پاسخ داد:ولی ان مرد کاملا نابینا بود.

 شایداین داستان راجایی دیده یا شنیده باشیدـ پس لطفا نگویید کپی شده ـ ولی این یکی از داستان های کتابی است به نام  بهشت یا جهنم انتخاب با شماست  و موضوع آن راه رسم زندگی وموفقیت می باشد نویسنده بابیان داستان های کوتاه،جذاب واندیشه سازبه آن پرداخته است اگر از داستان خوشتان آمد پیشنهاد میکنم کتاب رو مطالعه کنید امیدوارم خوشتون بیاد
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۸/۰۵

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی