وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان

( آدرس: زاهدان-خیابان آزادی-جنب شهرداری مرکزی- 05433222448)

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

وبلاگ کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان

( آدرس: زاهدان-خیابان آزادی-جنب شهرداری مرکزی- 05433222448)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کتاب زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام به قلم شیخ عباس قمی در یازده بخش از زمان ولادت سیدالشهدا علیه السلام آغاز میشود و بعد به واقعه کربلا می پردازد. برای مطالعه کامل کتاب به لینک پایین صفحه مراجعه نمایید.

نام کتاب: زندگانی حضرت امام حسین علیه السلام و داستان کربلا و عاشورا (گزیده منتهی الامال)
پدیدآورنده: شیخ عباس قمی
ناشر : دفتر نشر برگزیده

بخشی از متن کتاب – مقدمه :

– روز سوم شعبان سال چهارم هجری، در بیت عصمت و طهارت نوزادی متولد شد که ولادتش قلب ها را مسرور و دیده ها را گریان ساخت.
کودک را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند.
پیامبر گرامی در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و او را حسین نامید.

جبرئیل و فرشتگان آسمان ها برای تهنیت و شاد باش به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل می شدند و تولد این نوزاد را تبریک می گفتند؛ ولی آنان حامل پیام دیگری نیز بودند، خبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله را بشدت متأثر کرد و اشک از دیدگانش جاری شد: این کودک را امت تو به قتل می رسانند! امام حسین علیه السلام یک ساله بود که فرشتگان بسیاری بر نبی مکرم اسلام نازل شدند و عرض کردند: یا محمد! همان ستمی که از قابیل بر هابیل وارد شد، بر فرزندت (حسین) وارد می شود و همان اجری که به هابیل داده شد، به حسین داده می شود و عذاب کنندگانش همچون عذاب قابیل خواهد بود! از این رو، رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: خداوندا! هر کس حسین مرا ذلیل می کند، خوار و ذلیلش کن و هر که حسینم را می کشد، او را به مقصودش نائل نفرما!

رسول خدا صلی الله علیه و آله به انحاء و طرق مختلف، مراتب فضیلت و منزلت فرزند خود، حسین- علیه السلام- را به امت گوشزد می فرمودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۵۲

«پدری به نام حسین(ع)» نوشته محمد صحتی سردورودی به عنوان یکی از کتاب‌های طرح مطالعاتی محرم ۱۴۴۱ معرفی شده است.

 به گزارش ایسنا، نمایشگاه کتاب در هیئت‌های مذهبی برتر سراسر کشور با عنوان طرح «حیات حسینی» برگزار می‌شود که به معرفی چند کتاب برتر طرح مطالعاتی محرم ۱۴۴۱ می‌پردازد.

کتاب «پدری به نام حسین (ع)» به قلم حجت‌الاسلام محمد صحتی سردرودی در ۲۵۶ صفحه با شمارگان ۲۰۰۰ جلد  و قیمت ۱۷ هزار تومان در  نشر قبسات منتشر شده است.

 در معرفی این کتاب عنوان شده است: با همه دشواری‌ها و ظرافت‌هایش شیرین‌ترین کار عالم تربیت است و مهم‌ترین بستر تربیت خانواده. خانواده اگر خانواده باشد، تربیت شیرین می‌شود و طبیعی. همان‌طور که ما نفس می‌کشیم، در خانواده هم تربیت می‌شویم بی‌آن‌که به آن فکر کنیم و بدانیم چه می‌شود. خانواده‌ای که در آن چون حسین (ع) تربیت می‌شود و خانواده‌ای که حسین(ع) تشکیل می‌دهد سرشار از این شیرینی‌ است. حسین (ع) ۵۷ سال در این جهان زیست و ما تنها به شش ماه پایانی این زندگی می‌پردازیم. درست این است که ما اول از حدیث حیات او شروع کنیم و حسین (ع) را در خانواده به عنوان فرزند، برادر، همسر و پدر ببینیم و از رفتار او برای خانواده خود الگوبرداری کنیم.

محمد صحتی سردرودی در کتاب «پدری به نام حسین(ع) » به بیان مهارت‌های تربیتی پیشوای سوم شیعیان در خانواده پرداخته و به گونه‌ای دیگر به زندگی او نگریسته است. نگاهی که انتقال آن به مخاطب سبب می‌شود تا حسین (ع) پیوسته سرلوحه زندگی‌اش قرار بگیرد و معنای مهر و مهربانی، محبت و زندگی عاشقانه در سایه‌سار دلدادگی به زن  و فرزند را از او بیاموزد.

در بخشی از کتاب هم آمده است: متاسفانه تاریخ گزارش چندانی از رفتار امام حسین (ع) با فرزندانش در خانه و با خانواده به دست نمی‌دهد. تنها نمونه‌ای که ما در ارتباط با فرزند بزرگش امام سجاد (ع) یافتیم روایت کوتاهی است که نقل می‌شود که حضرت پسرش علی را وقتی که خردسال بود به آغوش خویش کشید، نخست میان دو چشمش را بوسید و سپس گفت: پدر و مادرم به فدایت! چه بوی خوبی داری و چقدر زیبایی؟!

ممکن است درباره این روایت برخی بگویند چه ضرورتی به نقل این حدیث بود؟ بالاخره هر پدری فرزند خردسال خود را می‌بوسد و مهرش می‌ورزد! در پاسخ گفته می‌شود که افزون به لزوم یادآوری، بایسته است توجه کنیم که قوام یک زندگی سالم و اخلاقی، با مهر و محبت تحقق می‌یابد و ابراز این مهم در رفتار و گفتار انسان کامل چونان حسین (ع) می‌تواند برای ما بسیار آموزنده باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۴۴

 

این کتاب ارزشمند شامل چهل منزل با امام حسین (ع) می باشد که از خروج حضرت از مدینه آغاز شده و تا بازگشت خانواده حضرت علیهم السلام به مدینه ادامه دارد.
در این کتاب سعی شده با استفاده از منابع صحیح و مورد اعتماد در هر منزل مطالبی گردآوری شود که هر کدام مرثیه ای رثا و جانسوز می باشند.
نکته حائز اهمیت این اثر آوردن متن عربی مقاتل همراه با ترجمه آنهاست که به ترتیبی زیبا در کنار هم آمده اند و از وحدت خوبی برخوردار شده اند و خواننده متوجه نمی شود که هر منزل از چند اثر مختلف گرد آمده اند و رجوع به پاورقی این تلفیق را بیان می کند.
این اثر برای تمام مرثیه خوانان بسیار مفید خواهد بود. ذکر منابع از خصوصیات مهم دیگر این اثر می باشد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۲۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۵۲

ین کتاب برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب «توتو چان، دخترکی آن سوی پنجره» پس از انتشار با استقبال زیادی روبه‌رو شد. در مدت سه سال حدود چهار و نیم میلیون نسخه از آن فروش رفت و تاکنون با شش میلیون نسخه یکی از پرتیراژترین کتاب‌های تاریخ ژاپن به شمار می‌آید. به گفته‌ی نویسنده افراد مختلفی از کودکان 5 ساله تا افراد مسن این کتاب را خوانده‌اند و با ارسال نامه به او به تحسین کتاب پرداخته‌اند.

کتاب توتو چان را می‌توان کتابی تاثیرگذار و مفید برای گروه‌های سنی مختلف دانست. این کتاب برای پدر و مادرها بسیار مناسب است. زیرا دیدگاه آنان را نسبت به آموزش‌ فرزندانشان تغییر می‌دهد. مطالعه این کتاب علاوه بر والدین به مربیان و معلمان فعال در حیطه آموزش و پرورش توصیه می‌گردد. توتوجان درواقع یک راهنمای عملی و جذاب است و می‌تواند تاثیر عمیقی بر بینش کودکان داشته باشد و خلاقیت آن‌ها را افزایش دهد.


در بخشی از کتاب توتوچان، دخترکی آن سوی پنجره میخوانیم

تشکیل کلاس درس در واگن راه آهن کاملاًعجیب بود؛ اما ترتیب نشستن دانش آموزان نیز عجیب ترش کرده بود. در مدرسه قبلی توتو چان، هر دانش آموز جای خاصی برای نشستن داشت؛ اما در این کلاس هرکس, هروقت هرجا را که دوست داشت. برای نشستن انتخاب می کرد.

توتو چان پس از مدت درازی فکرکردن و سنجیدن جاهای مختلف؛ تصمیم گرفت در کنار دختری بنشیند که بعد از او وارد کلاس شده بود. این دختر لباسی به شکل پیش بند با نقش خرگوشی با گوش های بسیار بلند پوشیده بود. بالاخره. غیرعادی ترین جنبه این کلاس ها نوع درس هایی بود که در آن ها تدربس می شد. مدارس دیگر غالبا برنامه مشخصی برحسب ساعات درس دارند. مثلا ساعت اول درس زبان ژاپنی است. در این ساعت. همه این درس را یاد می گیرند؛ ساعت بعد ممکن است زنگ حساب باشد و همه باید حساب کار کنند. اما در این مدرسه, برنامه کاملا متفاوت بود. در آغاز ساعت اول، معلم فهرستی از همه مسائل و سوالات مربوط به درس هایی را که باید مطالعه و پاسخ داده می شدند. فراهم می کرد و سپس می گفت:«حالا کار را با هر موضوعی که خودتان دوست دارید. شروع کنید.» به این ترتیب فرقی نمی کرد هر دانش آموز ساعات درس را با مطالعه ژاپنی یا ریاضی آغاز می کرد با هر چیز دیگری که به آن علاقه بیشتری داشت. امکان داشت دانش آموزی در حال نوشتن انشای خود باشد؛ اما نفر پشت سرش علاقه مند به فیزیک و در حال جوشاندن مایعی روی چراغ الکلی. به این ترتیب،هر لحظه امکان داشت در یکی از کلاسها  انفجار یا آتش سوزی رخ دهد.

این شیوه آموزش, آموزگاران را قادر می‌ساخت دانش آموزان را درحالی‌که کلاس به کلاس بالاتر می‌رفتند. زیر نظر گرفته و موضوعات مورد علاقه و همچنین شیوه تفکر و پا شخصیت آن‌ها را کشف کنند و دیدی واقع‌بینانه نسبت به دانش آموزان خود پیدا کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۵۸

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۹ ، ۰۷:۵۴

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۰۸

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۲۴
کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالی‌مرادی، دومین شهید مدافع حرم استان قزوین است که در کمتر از ده روز به چاپ هجدهم رسید.
 
«یادت باشد»؛ کتابی عاشقانه درباره زندگی شهید مدافع حرم و همسرش
 
 
 
کتاب «یادت باشد»، داستان زندگی شهید حمید سیاهکالی‌مرادی،دومین شهید مدافع حرم استان قزوین است که در کمتر از ده روز به چاپ هجدهم رسید.

این کتاب، عاشقانه‌ترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم اهل بیت (ع) است. شهید سیاهکالی‌مرادی، در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به شهادت رسید!

این کتاب به روایت همسر شهید نوشته شده است و طراحی جذاب جلد آن، گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب «یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است.


«یادت باشد» یک عاشقانه آرام در دل هیاهوهای زندگی است که با زبانی ساده و شیرین به‌قلم «رسول ملاحسنی» روایت شده و انتشارات شهید کاظمی در اسفند سال گذشته آن را روانه بازار کتاب کرده است. چاپ نخست کتاب، در روز رونمایی آن به اتمام رسید و در طول یک هفته، کتاب به چاپ سوم رسید. این اثر در حال حاضر به چاپ هجدهم رسیده است.

این کتاب، داستان دختر و پسر جوان ــ زن و شوهر ــ متولّدین دهه‌ی 70، است که برای اینکه در جشن عروسی‌شان گناه انجام نگیرد، نذر می‌کنند سه روز روزه بگیرند! آنها به‌ خدای متعال متوسّل می‌شوند، سه روز روزه می‌گیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) می‌شود؛ گریه‌ی ناخواسته‌ی این دختر، دل او را می‌لرزاند؛ به این دختر ــ به خانمش ــ می‌گوید که «گریه‌ی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمی‌لرزانَد"»! و آن خانم می‌گوید که «من مانع رفتن تو نمی‌شوم، من نمی‌خواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه‌ زهرا سرافکنده باشم!»

برشی از کتاب:

سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا این‌طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم، منو بی‌خبر نذار.»
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.»

کتاب یادت باشد توسط انتشارت شهید کاظمی چاپ و با مبلغ 15 هزار تومان در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۹ ، ۱۶:۲۰
 

زندگی امروزی با دنیای آنلاین و مجازی گره باز نشدنی خورده است زندگی آنلاین راحتی های فراوانی برایمان ب وجود آورده اما محرومیت هایی هم ایجاد کرده است . . خواندن مداوم کتاب یکی از این محرومیت هاست .

گوشی موبایلتان بیش از اندازه محرومان می کند ؟

این روزها نمی شود از گوشی و دیگر وسایل حاصل تکنولوژی جدا شد . سرزنش و عذاب وجدان هم ندارد . فقط باید با این نوع زندگی وفق پیدا کنیم . و راه خودمان را پیدا کنیم . خوانده کتاب آنلاین یکی از این راههاست . امروزه کتابها فقط صفحه های کاغذی نیستن که وقتی که اینترنت نباشد به سراغشان برویم . صفحه های اینستاگرام و وبلاگها؛ پادکست ها ؛ .. مختص کتاب و کتابخوانی هستند . نسخهای الکترونیکی و پی دی اف کتاب ها در دسترس هستند . این کتابها و منابع دیگر , کتاب خواندن آنلاین را شدنی کرده اند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۱۱

 

هر کتاب خاطره راوی خاص خودش را دارد و هر راوی هم از یک حیث دارای اعتبار است. راوی کتاب «اسیر کوچک» هم از یک جهت جالب بوده و یک روایت تازه از دوران جنگ تحمیلی را از زبان کوچک ترین اسیر ایرانی شرح می دهد که همین قضیه، امتیاز اصلی راوی کتاب است؛ او با همه فرق دارد. دست به سلاح نبرده و حتی شاید به دشمن بعثی سنگ هم پرتاب نکرده باشد، اما به هر حال در یک جمع خانوادگی در بند دشمن است و این برای یک کودک، خیلی هولناک است.

راوی کتاب کودکی است که همراه خانواده اش اسیر می شود و جنگ و اسارت را از دریچه نگاه و تفکرات یک کودک تجربه می کند. این نگاه در روایت امروز او از جنگ هم وجود دارد و هراس ها و ترس های یک کودک از این شرایط را بیان می کند. او نگاه کودکانه آن روزهایش را به نگاه امروزش به جنگ پیوند زده و آن ها را در کتاب «اسیر کوچک» بیان کرده است.

این اسیر کوچک از جابه جایی هایشان در اردوگاه های مختلف، از دیگر خانواده های اسیر و همچنین شرایط اسارت خانواده ها در اردوگاه های دشمن صحبت کرده و اطلاعات خوبی را در این زمینه ها در اختیار مخاطبان قرار می دهد.

رضازاده و یا همان «اسیر کوچک» درباره اتفاقاتی چون دیدار با نمایندگان صلیب سرخ و اتفاقاتی که در پی آن می افتد و دیدار با شهید تندگویان توضیحاتی ارائه می کند. از دیگر اتفاقات جالبی که در این کتاب روایت شده موضوع دیدار معاون نخست وزیر عراق، طه یاسین رمضان از اردوگاه و گفت‏ و ‏گو با غلامرضا رضازاده قهرمان کوچک این کتاب است که سربلندی، عزت و افتخارآفرینی رزمندگان ایرانی، حتی در زمان اسارت را به مخاطب یادآوری می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۰۴

 

معرفی کتاب آن بیست و سه نفر

همه‌ی ماجرای �حماسه‌ی خرمشهر�، آن چیزی نیست که تا به حال شنیده‌ایم. در بطن و متن این ماجرا، وقایع و رخدادهای زیادی مغفول مانده که کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. درست در همان روز جمعه‌ی شروع عملیات، یک گردان از لشکر ۴۱ثارالله به فرماندهی �قاسم سلیمانی� در محاصره‌ی دشمن گرفتار شدند و ...

 

در اولین ساعات صبح روز جمعه دهم اردیبهشت ماه ۱۳۶۱، رزمندگان ایرانی پس از دو سه عملیات پیروزمندانه و غرورآفرین، عملیات دیگری را با نام �بیت‌المقدس� آغاز ‌کردند. عملیاتی که پس از بیست‌و‌سه روزِ پر از حادثه و التهاب، بالاخره به ثمر نشست و با خبر خوش �خرمشهر آزاد شد� کام مردم را شیرین ‌کرد.

اما همه‌ی ماجرای �حماسه‌ی خرمشهر�، آن چیزی نیست که تا به حال شنیده‌ایم. در بطن و متن این ماجرا، وقایع و رخدادهای زیادی مغفول مانده که کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. درست در همان روز جمعه‌ی شروع عملیات، یک گردان از لشکر ۴۱ثارالله به فرماندهی �قاسم سلیمانی� در محاصره‌ی دشمن گرفتار شدند و نه راه پیش‌روی داشتند و نه عقب‌نشینی. ارتش عراق هم از فرصت استفاده کرد و حملات خود را بر روی این محور افزایش داد. در نتیجه تعدادی از نیروهای ایرانی توسط ارتش عراق به اسارت در آمدند.

از نیروهایی که اسیر شدند، ۲۳ نفر کسانی بودند که سن و سال کمتری داشتند و به اصطلاح ما، هنوز پشت لبشان سبز نشده بود؛ نوجوان‌هایی که پانزده تا هفده سال بیشتر نداشتند. بی‌شک ماجرای اسارت این ۲۳ نفر آن‌قدر مهم و شنیدنی هست که �مرتضی سرهنگی� آن را جزو ده واقعه‌ی مهم دوران دفاع مقدس قلمداد ‌کرده است.

حالا بعد از گذشت بیش از سی سال از آن ماجرا، خاطرات آن روزها منتشر شده است. کتاب �آن بیست و سه نفر� نوشته‌ی احمد یوسف‌زاده روایت هشت ماه از اسارت نه‌ساله‌ی یکی از همین ۲۳ نفر است که رهبر انقلاب هم در نخستین روزهای سال ۹۴، آن را خوانده و بر آن تقریظی هم نوشته‌اند.

کتاب آن بیست و سه نفر اما به‌جز روایت ماجرای اسارت نوجوانان کرمانی، پرده از فراتر بودن جنگ به آنچه در جبهه‌ها اتفاق می‌افتد نیز برمی‌دارد. یوسف‌زاده وقتی از مهر مادرش می‌نویسد که دل کندن از کوچکترین فرزند برایش دشوار است، وقتی از مادر �اکبر دانشی� می‌نویسد که به واسطه‌ی برادرش به او پیغام داده که بعد از مرگ پدر، تو تنها نان‌آور خانه‌ای و دلخوشی خانواده‌ی شش نفره به توست و ما را به که می‌سپاری، و ده‌ها اتفاق دیگر از این دست، آن‌ها را به‌خوبی به تصویر ‌کشیده و مخاطب، خیلی خوب می‌فهمد که جنگ صرفا �خط مقدم� نیست و تا عمق شهرها و روستاها نیز امتداد پیدا می‌کند.

داستان آن بیست و سه نفر با روایت حال و هوای مردم عراق که برای اسرای ایرانی در حرم حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام آرزوی سلامتی دارند و مردم تهران که در مهدیه و بعد از دعای کمیل برای آزادی اسرا دعا می‌کنند، دلها و عواطف انسان‌ها و خانواده‌ها را نیز در کنار ماجرای جبهه‌ها به تصویر کشیده است. در بخشی از کتاب میخوانیم:

�شب جمعه بود. صالح تا نیمه‌شب زیر پتو ماند و به اخبار و برنامه‌های رادیوی ایران گوش داد. حیاط زندان خلوت شده بود. به‌جز نگهبان ورودی همه خواب بودند. از زندان کناری هم هیچ صدایی نمی‌آمد. ما همچنان بیدار مانده بودیم که صالح از زیر پتو بیرون بیاید و بگوید از رادیو چه شنیده است. سرانجام صالح گوشه‌ی پتو را بالا زد. وقتی مطمئن شد نگهبان‌های عراقی خوابند، از ما خواست بی‌سروصدا فقط کمی به او نزدیک بشویم. شدیم. صالح، صدای رادیو را اندکی بیشتر کرد. می‌خواست ما هم بشنویم آنچه خودش داشت می‌شنید. صدای حزینی از رادیو شنیده می‌شد. پخش مستقیم دعای کمیل بود از مهدیه‌ی تهران. دعاخوان که رسیده بود به آخرین فراز دعای کمیل، شروع کرد به دعا کردن تا رسید به اینجا که �خدایا به‌حق زندانی بغداد، امام موسی کاظم، الساعه وسیله‌ی استخلاص همه‌ی زندانیان اسلام را، مخصوصا آن عزیزانی که در زندان‌های بغدادند فراهم بفرما!� مردم در مهدیه‌ی تهران آمین گفتند و در زندان بغداد اشک در چشمان ما حلقه زد...�

یکی از اتفاقات منحصربه‌فرد در ماجرای �آن بیست و سه نفر� ماجرای دیدار با صدام و سوءاستفاده‌ی تبلیغاتی از آن‌هاست. صدام با دیدن فیلم نوجوانان ایرانی اسیرشده، تصمیم می‌گیرد تا شکستی را که در صحنه‌ی نبرد در حال شکل‌گیری برای ارتش اوست، با یک ضربه‌ی تبلیغاتی به جبهه‌ی مقابل جبران کند و اینگونه وانمود کند که جمهوری اسلامی کودکان را به زور به میدان جنگ می‌آورد. به همین منظور دیداری را با آنان تدارک می‌بیند:

�با تندی از ما خواستند بلند شویم و بایستیم. ایستادیم، بی آنکه بدانیم برای چه می‌ایستیم. از پشت سر صدای پا کوبیدن نظامیان بلند شد و عکاس‌ها به‌سمت صداها هجوم بردند. از فاصله‌ی دور دیدیم مردی با لباس نظامی، دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد به‌سمت ما می‌آید.

مرد به ما نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد. حالا او را کاملا می‌دیدیم که لبخند می‌زد و به‌سمت صندلی شاهانه می‌رفت. او صدام حسین بود؛ رئیس جمهور عراق. دنیا انگار روی سرمان خراب شد. ما در قصر صدام بودیم. مردی که شهرهایمان را موشک‌باران و به خاکمان تجاوز کرده بود. او جوانان وطنمان را کشته بود و در آن لحظه چشم در چشم ما در فاصله‌ی چندمتری‌مان داشت لبخند می‌زد و ما هیچ کاری نمی‌توانستیم بکنیم؛ جز اینکه مثل همیشه گره در ابروان بیندازیم، که یعنی ما از حضور در کاخ رئیس جمهور عراق شادمان نیستیم.�

اما بی‌شک یکی از نقاط قوت این کتاب، قلم روان و ساده و در عین حال جذاب و توصیف‌گر نویسنده است. یوسف‌زاده به‌خوبی و باحوصله حالات انسانی و فضای وقوع رویدادها را ترسیم کرده و مخاطب را با خود به زندان‌های مخوف عراق ‌برده است. علاوه بر این ارجاع‌های به گذشته (فلاش‌بک) که نویسنده از دوران اسارت به دوران زندگی در روستای خود زده، به ترسیم فضای بهتر حالات روحی اسرا برای خواننده‌ی کتاب کمک کرده است.

کتاب �آن بیست و سه نفر� در چهار فصل اصلی تنظیم شده است و در هر یک، رویدادهای یکی از فصل‌های سال ۶۱ شمسی در دوران اسارت تشریح شده اند. تنظیم مناسب کتاب، علاوه بر قلم شیوای نویسنده، به مطالعه‌ی آسان و روان کتاب کمک می‌کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۴۳

 

بیست و ششمین روز از مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازانه آزادگان به میهن در سال 1369 و فرصتی برای مرور رشادت‌های این غیور مردان است.

سال 1369 سالی پر تلاطمی برای مردم ایران بود، در گرماگرم تابستان، روز 26 مرداد سال 1369 بالاخره جمهوری اسلامی ایران با سربلندی توانست رزمندگانی را که مجاهدانه از دین و شرف و خاک کشور دفاع کرده بودند و در دست دشمن اسیر شده بودند ، به وطن بازگرداند.

 

روز ۲۶ مرداد سال ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور اولین گروه آزادگان سرافرازی بود که پس از سال ها اسارت در زندان ها و اسارتگاه های رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. ستاد رسیدگی به امور آزادگان که در ۲۲ مرداد ۶۹ تشکیل شده بود، تبادل حدود 50 هزار آزاده را با همین تعداد اسیر عراقی و با هماهنگی دستگاههای دیگر برعهده گرفت. با این تفاوت که اسرا آنها نظامی بودند و اسرای ما بیشتر بسیجی و غیرنظامی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۱۲:۵۶


امید خدا به ما نویدی بدهد
در عید غدیر اجر مزیدی بدهد

از برکت ذکر یاعلی و صلوات
حق با فرجش بر همه عیدی بدهد

عید سعید غدیر خم مبارک باد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۹ ، ۰۷:۵۷

«روی دست آسمان»

پدیدآور: مهدی خدامیان آرانی

ناشر: وثوق

تعداد صفحات: ۱۲۸

یکی از شیوه‌های نگارش تاریخ، شیوه روایی و داستانی است که در آن نویسنده با بهره‌گیری از منابع دست اول، مقاطع گوناگون تاریخی را به صورت داستانی روایت می‌کند. «روی دست آسمان» داستانی از رویداد بسیار مهم و تأثیرگذار غدیر خم است.

نویسنده در آغاز کتاب می‌گوید: «من می‌خواهم شما را به سفر مهمی ببرم، آیا شما همسفر من می‌شوید؟ ما به «مدینه» سفر کرده و همراه با پیامبرصلی الله علیه و آل وسلم لباس احرام به تن می‌کنیم و به «مکه» می‌رویم؛‌ طواف خانه خدا انجام داده و بعد از مدتی به سرزمین «عرفات» و «منا» باز می‌گردیم و در میانه راه به برکه آبی می‌رسیم که بسیار زلال و باصفاست! در آنجا جبرئیل نازل می‌شود و پیام مهمی را برای پیامبر می‌آورد و حماسه غدیر شکل می‌گیرد. خورشید امامت و ولایت طلوع می‌کند و جهانی را با نور خود روشن می‌کند. بعد از بیعت با امام خویش به «مدینه» باز می‌گردیم،‌ اما با ورود به آن شهر،‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیمار می‌شود و سفر آسمانی او فرا می‌رسد...»

نگارنده با مطالعه کتاب‎های متعدد تاریخی (حدود ۱۴۷ منبع) ابعاد مختلف این حادثه بزرگ را با زبان داستان به تصویر کشیده و انواع کارشکنی‎ها و خیانت‌ها در انحراف غدیر خم را منعکس می‎کند. وی با برجسته کردن برخی موضوعات از وقایع به غدیر به بازگویی حوادث و خاطرات مربوط به آن پرداخته است.

در این کتاب به برخی از مهم ترین شبهات درباره حادثه غدیر خم در قالب داستان پاسخ داده شده است. به عنوان مثال شبهه «مولا» که برخی مدعی هستند، مقصود از مولا، دوست است، تبیین شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۰۴

«جستجوگران شمشیر عدالت»

 پدیدآور: داوود امیریان

 ناشر: عهد مانا

 تعداد صفحات: ۱۶۸

جستجوگران شمشیر عدالت، داستانی جذاب و تخیلی- تاریخی است که در سرزمین جینجات‌ها رخ می‌دهد. در آن‌جا که آدم‌ها و جنیان با هم زندگی بسیار خوبی دارند؛ تا این‌که شیطان از قدرت‌طلبی یکی از بزرگان آن‌ها استفاده کرده و او را اسیر خود می‌سازد.
این داستان، روایت‌گر ظلمی است که از مرگ ملکه آغاز می‌شود. شاهزاده که تاب از دست دادن همسرش را ندارد، با عالم و آدم دشمن می‌شود. آرزویش دست‌یابی به انگشتر جادویی و شمشیر عدالت است که بتواند بر همه چیز، حتی مرگ مسلط شود. اهریمن، آرزویش را برآورده می‌کند و در عوض به اژدهایی مخوف تبدیلش می‌کند که برای زنده ماندن باید هر ماه دختری چهارده ساله را قربانی کند.

در این میان تنها راه شکست او دست یافتن نسلش به شمشِیر عدالت است. آیریک و آفریدو، نوه‌هایش، برای نجات خواهرشان شجاعانه دست به این جستجو می‌زنند. جستجوی شمشیر عدالت...

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

«جی جی، تو که ترسو نبودی! پدرت از شجاعت و نترسی تو خیلی برایم گفته. مگر تو نبودی که آن مار مهاجم را نابود کردی؟! مگر تو شاهزاده نیستی؟ نباید کاری کنی که باعث خجالت و سرافکندگی پدرت شوی. ترس از تو کوچکتره. به خاطر همین توانسته در وجودت پنهان شود. جی جی کم‌کم چهره‌اش باز شد: حق با توست. ترس از من کوچکتره! آره من از ترس بزرگترم! دیگر نگران چیزی نباشید. برویم...»


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۰۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۶

 

  پیرمرد و دریا نام رمان کوتاهی است از ارنست همینگوی، نویسنده سرشناس آمریکایی. این رمان در سال ۱۹۵۱ در کوبا نوشته شد و در ۱۹۵۲ به چاپ رسید. پیرمرد و دریا واپسین اثر مهم داستانی همینگوی بود که در دوره زندگی‌اش به چاپ رسید. این داستان، که یکی از مشهورترین آثار اوست، شرح تلاش‌های یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزه‌ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی می‌گردد. نوشتن این کتاب یکی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بوده‌است.ارنست همینگوی در این کتاب به حوزهٔ زندگی پیرمردی چنگ می‌اندازد که روزی قلمرو بزرگ دریا در حیطه اقتدارش بود و عروسکان خوش خرام دریا بیوه‌هایی بوده‌اند درمانده در تار و پود تورش و اینک زندگی او به پایان خود می‌رسد، در آرزوی بزرگترین صیدش دل به دریای بزرگ می‌سپارد و بزرگترین صیدش را به چنگ می‌آورد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۱۲