شرط استقرار در موقعیت شایسته انسانی دانایی و آزادگیاست که آن نیز از کتاب و قلم حاصل می شود
استاندار در دیدار با کتابداران ضمن تبریک هفته کتاب و کتاب خوانی گفت: کتاب و قلم به شخصیت انسانی نقش می دهد ، همانند چراغی همیشه نورانی که حتی در شب مهتاب نیز روشنایی خویش را دارند .در اهمیت قلم همین بس که خداوند نیز در قرآن به او سوگند یاد می کند .
هفتم صفر؛ ولادت امام موسی کاظم(ع)
ولادت امام موسی کاظم (ع)
روز
هفتم ماه صفر سال 128 ه.ق زمانی که امام جعفر صادق علیه السلام به همراه
خانواده و اصحابشان از سفر حج به مدینه مراجعت می کردند، در مکانی به نام
«اَجواء»، کودکی، از مادری به نام حمیده اندلسیه به دنیا آمد که حضرت، نام
او را موسی گذاشتند و فرمودند: «این فرزند بعد از من امامی برای خلق است».
القاب و کنیه امام موسی کاظم(ع)
مهم
ترین و معروف ترین لقب امام موسی کاظم علیه السلام ، «کاظم» است و کاظم
یعنی فرو خورنده خشم و غضب. از دیگر القاب آن حضرت می توان به عالم، صالح،
باب الحوائج، صابر، امین و زین المجتهدین اشاره کرد. مهم ترین کنیه آن حضرت
عبدصالح و ابوالحسن می باشد که در میان اهل حدیث به ابوالحسن اول معروف
است.
کودکی امام موسی کاظم(ع)
امام
موسی کاظم علیه السلام از همان کودکی در مجلس درس پدر، که مؤسس و رئیس
دانشگاه جعفری است، شرکت و جانش را از سرچشمه علوم و معارف اصیل اسلامی
سیراب می کرد و در بحث های علمی شرکت می جست و در عین ناباوری اطرافیان،
فردی کهنه کار و قوی، اهل بحث و منطق و قادر به اثبات مباحث دشوار و معضل
علمی بود و این موجب محبوبیت آن حضرت نزد امام جعفر صادق علیه السلام و
اصحاب گردیده بود. مسئله امامت این کودک بعد از امام جعفر صادق علیه السلام
و جانشینی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و هادی و راهنما بودن او
محبوبیتی مضاعف نزد پدر به وجود آورده بود.
امام موسی کاظم علیه السلام با این که وضع مالی امام جعفر صادق علیه السلام بد نبود و او می توانست راحت و بی غم زندگی کند و آسان بخورد و بپوشد و روزگار بگذراند، در جوانی در مزرعه پدر کار می کرد و با دیگر کارگران، دوش به دوش، در برابر آفتاب به کشاورزی می پرداخت ناگفته نماند این امر سبب نمی شد که او خود را از شرکت در مجالس درس پدر محروم کند یا لطمه ای به دیگر وظایف او وارد آورد.
پدر بزرگوار امام هفتم، حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر گرامیش حمیده نام داشت
سرآمد شام غم هایم، مه عیدم کجا بودی
جناب آقای کارگر:
کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذو الجلال و الاکرام
ضایعه درگذشت مادر مهربان و مومنتان را از صمیم قلب تسلیت عرض می کنیم
خداوند متعال روح پاکش را با سرورش فاطمه زهراء محشور نماید و به بازماندگان صبر جزیل عنایت فرماید
همزمان با روز تکریم مقام کتابدار و ترویج فرهنگ کتابخوانی کارکنان موسسه مالی و اعتباری ثامن الحجج با حضور در کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی زاهدان ضمن عضویت در کتابخانه های عمومی با بخشهای مختلف کتابخانه نیز آشنا شدند .
در روزهای پایانی 93 و آغازین 94 با شیرینی این نوشتهی شیوا و جذاب و هنرمندانه، شیرینکام شدم و لحظهها را با این مردان کم سال و پرهمت گذراندم. به این نویسندهی خوش ذوق و به آن بیست و سه نفر و به دست قدرت و حکمتی که همهی این زیبائیها، پرداختهی سرپنجهی معجزهگر اوست درود میفرستم و جبههی سپاس بر خاک میسایم.یک بار دیگر کرمان را از دریچهی این کتاب، آنچنان که از دیرباز دیده و شناختهام، دیدم و منشور هفت رنگ زیبا و درخشان آن را تحسین کردم.”
سید علی خامنه ای 95/1/15
خاطراتی خودنوشت- در قالب کتابی به نام (آن بیست و سه نفر)
هر سه برادر توی یک سنگر. یوسف بیست سال، محسن18 سال و من 16 سال داشتم.
آنروز حس جالبی داشتم. لحظه موعود داشت از راه می رسید. ساعات پر رمز و رازی پیش رو داشتیم. فکر می کردم وقتی این آفتاب کم رمق، که دارد در غبار غروب رنگ می بازد، فرو بنشیند و صبحی دیگر از مشرق طلوع کند میان این غروب و آن طلوع چه برما رفته است. زنده خواهم بود؟؟کشته خواهم شد؟؟ شکست یا پیروزی؟….
آقای احمد یوسفزاده در این کتاب، از دوران اسارت 19 نوجوان کرمانی و 4 نوجوان دیگر در اردیبهشت شصت و یک می نویسد که در عملیات آزادسازی خرمشهر توسط ارتش بعث عراق به اسارت درمیآیند. نوجوانانی زیر 18 سال،،،،
اسارت این افراد که تعداد آنها ٢٣ نفر بود، این فرصت را به عراق داد تا از آنها بهره برداری تبلیغاتی کند. صدام به دنیا اعلام کرد که ایران کودکان ایرانی را با زور به جبهه ها می فرستد و او تصمیم دارد تا این بچه ها را به مادرانشان برگرداند. از طرفی ایران هم زیر بار این موضوع نمی رفت و کلا منکر چنین موضوعی بود. از این حرفها که بگذریم واقعه جالب این ماجرا دیدار صدام ودخترش با این ٢٣ اسیر ایرانی در کاخ بغداد است. در این ملاقات صدام به اسرای ایرانی گفت که شما کودکید، باید الان توی مدرسه باشید، نه میدان جنگ. ما خواهان صلحیم. اما ایران به آتش جنگ دامن می زند. همه کودکان دنیا، مثل بچه های ما هستند. ما می خواهیم شما را آزاد کنیم. بروید خانه هاتان. بروید درس بخوانید، دکتر بشوید، مهندس بشوید و برای من نامه بدهید. بعد هم صدام و دخترش با آنان یک عکس یادگاری می گیرند و جلسه تمام می شود.
موضوع برگشت آنها به ایران با مشکل مواجه می شود و در نهایت پس از اعتصاب غذای پنج روزه- آنهم در استخبارات عراق- آنها را به اردوگاه اسرا منتقل می کنند. و سرانجام اسرا پس از پایان جنگ به ایران باز می گردند.
سلام مهربانم
قلب پاره پاره ام بهانه می گیرد
جوابش با خودت
...من دیگر نمی توانم پاسخگوی بیچارگی اش باشم
حواله ام نکن به این در و آن در
جز تو دری نیست
جز تو گشایشی نیست
ای به فدای دل تنهای تو
"چقدر کم هستم"
چقدر برای "فدای تو شدن" کم هستم
مرا ببخش
که حتی لایق به فدای تو شدن هم نیستم...
اللهم عجل لولیک الفرج
قلعه حیوانات ازجرج اورول
نام کتاب:قلعه حیوانات
نویسنده :جرج اورول
ترجمه :امیر امیرشاهی
درباره نویسنده: آرتور بلک بلر با نام مستعار جرج اورول متولد 1903 ومتوفی بسال 1950 درانگلستان بعنوان نویسنده ومنتقد وشاعر که به جهت دوکتاب مزرعه حیوانات و1984 مشهوراست
درهند متولدشده وبه فقر نگاه ویژه داشته و رمانهای زیادی نوشته که دوکتاب اخیر شهرت داشته .درجنگ علیه ژنرال فرانکو دراسپانیازخمی می شود وکامل مداوا نمی شود وباهمین درد می میرد
مردی آزادیخواه و نقاد وضعیت جامعه کمونیستی درجهان
خلاصه کتاب:
مکان داستان درمزرعه ای درانگلستان می باشد ومجموعه ای ازحیوانات که تحت مالکیت شخصی بنام جونز قراردارند، آقای جونز که به میخوارگی روی آورده واوضاع مزرعه نامناسب است
خوک پیری بنام میجر درآخرین روزهای عمرش نکاتی درمورد ظلم آدمیان و مظلومیت وستم بر حیوانات مطرح کرده وحیوانات را ترغیب به تغییر وضعیت می نماید
چندروز بعد میجر به جهت کهولت سن می میرد اما جرقه انقلاب رادرذهن حیوانات روشن کرده وچند مدت بعد دوخوک بنامهای ناپلئون وسنو بال رهبری حیوانات را بعهده گرفته وبه جهت توانایی خواندن واطلاعات بیشتر ، بعنوان فرمانده عمل می نمایند
دراین اثنا ء جونز که درمیخانه ای مشغول میخوارگی است ازمزرعه اخراج شده وهمسرش هم با مشاهده شورش حیوانات پابه فرار میگذرد
حیوانات اززیر یوغ انسان رهاشده وخود کارهای خودراانجام میدهند وبه دروی محصول وکشت وکار می پردازند
خوکها به جهت تواناییهای مذکور هیچگونه کاریدی انجام نداده و مدیریت وبرنامه ریزی نموده واززرفاه بیشتری هم برخوردارند
هفت قانون تنظیم شده وپرچم سبزی با نشان شاخ وسم طراحی می شود
سرود حیوانات نماددیگریست وهمچنین جمجمه ازخاک بیرون آورده میجر که هرروز به آن ادای احترام می شود
باکسر اسبی با قدرت بدنی بالا که بیشترین کارراانجام میدهد اما سوادودانایی ندارد.کلاور وموزز کلاغ خبرچین ، کبوترها،مرغها وگوسفندها،سگها همگی نمادهایی هستند که به معرفی آنها وخصوصیاتشان درداستان پرداخته شده است
قراراست آسیاب بادی درست شود ودوخوک فرمانده مثل همیشه اختلاف نظردارند که ناپلئون طبق نقشه قبلی وبا تربیت دوازده سگ نگهبان جلسه رای گیری رابهم زده وسنوبال را ازمزرعه بیرون میکند ومنبعد مسئولیت تمام اتفاقات به گردن سنوبال می افتد دشمنی غایب وموذی وخرابکار
حیوانات ذهن کنجکاو یا قوی ندارند هرروز قوانین به نفع ناپلئون تغییر میکند حیوانات بیشتر کارمیکنند وکمتر آذوقه میگیرند ، سرما، گرسنگی و کارزیاد محصول فرماندهی پر دبدبه ناپلئون است
مرغها به جهت اعتراض اعدام می شوند وخیلی حیوانات دیگر به بهانه های واهی به مرگ محکوم می شوند
ناپلئون با آدمیان معامله هم میکند و حتی جسم فرتوت باکسر اسب نجیب وپرکار رابه کشتارگاه میفرستد
صحنه آخر روی راه رفتن جمعیت پرتعداد خوکان روی دوپاست وجشن مهمانی با همسایه های انسان وقرارداد برای چپاول بیشتر حیوانات
خداوند امروز بهره گیری از86400ثانیه را به شما عطا کرده است.
آیا از یک ثانیه ی آن برای گفتن :خدا شکر
استفاده کرده اید.
"ویلیام آرتوروارد"
برای نابود کردن یک فرهنگ
نیازی نیست کتابها را سوزاند
کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند . . .
پوری سلطانی در سن هشتادوچهارسالگی بر اثر بیماری از دنیا رفت.
شیفته
سلطانی برادرزاده پوری سلطانی (از پایهگذاران علوم کتابداری و
اطلاعرسانی در ایران) در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر ایسنا، اظهار
کرد: خانم پوری سلطانی امروز صبح (16 آبانماه) به علت نارسایی ریه در
بیمارستان ایرانمهر درگذشتند.
پوری سلطانی از سوم آبان به علت نارسایی قلبی و ریه و همچنین انسداد روده در بخش مراقبتهای ویژه (ICU) بیمارستان بستری بود.
به
گزارش ایسنا، پوری سلطانی متولد سال 1310 و از پایهگذاران علوم کتابداری و
اطلاعرسانی در ایران بود. او جایزه ترویج علم ایران را از سوی انجمن
کتابداری و اطلاعرسانی ایران دریافت کرده بود. سلطانی که پایهگذار مرکز
ملی کتابداری و عضو هیات علمی دانشگاه تهران بود، عضو هیات علمی گروه
کتابداری کتابخانه ملی ایران هم بود.
پوری سلطانی همسر مرتضی کیوان
از دوستان کشتهشده احمد شاملو بود که شاملو در شعرش علاوه بر یادکردن از
کیوان، از او هم نام برده است؛ سال اشک پوری، سال خون مرتضی.
به اطلاع می رساند کتابخانه عمومی آیت الله کفعمی به مناسبت فرا رسیدن روز کتاب ،در روز یکشنبه مورخه94/8/24 اقدام به عضویت رایگان خواهد نمود حضور فرد متقاضی هنگام ثبت نام در کتابخانه الزامی می باشدیا از طریق سامانه مدیریت کتابخانه ها (سامان) به آدرس WWW.Samanpl.ir پیش ثبت نام عضویت را انجام دهید.