یا رقیه(س)
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ
سرآمد شام غم هایم، مه عیدم کجا بودی
شب آرامش من، صبح امیدم کجا بودی
سفر اینقدر طولانی؟ نگفتی دختری داری
نمی دانی چقدر از عمه پرسیدم کجا بودی
مغیلان چیست می دانی؟ فقط این را بگو بابا
زپایم دانه دانه خار میچیدم کجا بودی
نه لالایی نمی خواهم دگر، اما دراین مدت
که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی
نمی خواهم بگویم که کجا رفتم، نمی خواهم
بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی
نمیخواهد بگویی که کجا رفتی، نمیخواهد
که از خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودی
به زحمت روی پنجه ایستادم در میان بزم
خودم با چشم خود دیدم، خودم دیدم کجا بودی
سفر اینقدر طولانی؟ نگفتی دختری داری
نمی دانی چقدر از عمه پرسیدم کجا بودی
مغیلان چیست می دانی؟ فقط این را بگو بابا
زپایم دانه دانه خار میچیدم کجا بودی
نه لالایی نمی خواهم دگر، اما دراین مدت
که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی
نمی خواهم بگویم که کجا رفتم، نمی خواهم
بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی
نمیخواهد بگویی که کجا رفتی، نمیخواهد
که از خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودی
به زحمت روی پنجه ایستادم در میان بزم
خودم با چشم خود دیدم، خودم دیدم کجا بودی
۹۴/۰۸/۲۷