معرفی کتاب
نوجوانی، فصل خوب آرزوهای شیرین است، فصل فکرها، فرصتها و آرزوهای رنگی که در آن دوران انتخاب کنی، راهی بیابی و حرکت را آغاز کنی و در امتداد آن راهِ درست، به اوج برسی. نوجوانی و جوانی سن انتخابها و تصمیمهای بزرگ است.
در رمان «پرواز با پاراموتور را دوست دارم» عباس و ثریا دو نوجوانی هستند که باید دست به انتخاب بزنند و موقعیتهای مختلف را با توجه به آرزوی اصلیشان بسنجند و بعد مهم ترینش را انتخاب کنند.
عباس نوجوانی است که مادرش را هنگام تولد و پدرش را در خردسالی بر اثر یک سانحه هوایی از دست داده و حالا که بزرگ شده، اوقاتش را در یک تعمیرگاه ماشین میگذراند، جایی که محل کار و زندگیاش است. عباس هم مثل پدرش عشق به پاراموتور و پرواز در دل دارد، هیچگاه این رؤیای شیرین را فراموش نکرده و در پی راهی است تا به دنیای پاراموتورها برسد؛ رسیدن عباس به آرزویش با اتفاقی همراه است، که با حضور پیرمرد ناشناسی در تعمیرگاه شروع شد و ماجرا را به جایی برد که حتی در خواب هم نمیدید!
در کنار معرفی عباس و آرزوهایش، شخصیت دیگر داستان دخترخاله او، ثریا است که آرزوهای خود را دارد و میخواهد در انجام تکالیف و درسهایش بهترین باشد و در المپیادهای علمی رتبه برترینها را بهدست بیاورد.
نویسنده در این داستان درونمایههای دینی را فراموش نکرده و از آنها بهخوبی در پیشبرد ماجرا بهره میگیرد. برای مثال در بخشی از کتاب، ثریا نامهای برای امام زمان مینویسد که حاوی درخواستها و آرزوهایش است و به عباس میدهد تا در چاه جمکران بیندازد.
نویسنده این کتاب در جشنواره بین المللی اشراق به عنوان نویسنده برتر معرفی و همچنین در جشنواره قلم زرین نامزد شد. این کتاب تاکنون هفت بار از سوی انتشارات جمکران تجدید چاپ شده است.