برگزیده ای از کتاب "پیامبر" جبران خلیل
* "مولانا"
و آنگاه زنی گفت از رنج و محنت چه می گویی!
پیامبر گفت:
رنج ، شکستن پوسته ای است که فهم و ادراک شما را زندانی کرده است.
چنانچه هسته باید نخست در دل خاک بشکافد تا راز دلش در آفتاب عریان شود،
شما نیز باید که رنج شکافتن را تجربه کنید تا به شکفتن در رسید.
و شما اگر می توانستید با مشاهده اعجاز مستمر زندگی دلتان را از شراب اعجاب لبریز کنید، رنجهایتان کمتر از شادیهایتان شگفت آور نبودند،
و آنگاه می توانستید فصلهای گوناگون دل را چون فصلهای چهار گانه که بردشت و صحرای شما می گذرند پذیرا شوید.
و می توانستید با آرامش زمستان غم را تماشا کنید و بگذرید.
رنجهای شما بیشتر گزیده دست شماست.
و آن شربت تلخی است که طبیب درونتان برای نفس بیمار شما تجویز می کند .
از این رو به طبیب اطمینان کنید و داروی شفابخش اورا در سکوت و آرامش
بنوشید زیرا دستهای او در عین سنگینی و خشونت به دست لطیف و مهربان آن طبیب
غیبی هدایت می شود.
و جامی که او تجویز می کند؛ هرچند لبهای شما را می سوزاند، ساخته از خاکی است که آن کوزه گر پنهان به سرشک خویش سرشته است.
گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند
"سعدی"
* برگرفته از "پیامبر" جبران خلیل